سرنوشت متصل

سرنوشت متصل
Part 7
سعی کردم اروم شم ولی دلشوره داشتم اروم شدم نفس عمیقی کشیدم و رفتم سر صحنه که دیدم اونجاست وای خدا رونا اروم باش رفتم و نشستم و یه دور فیلم نامه رو خوندم که نگاه سنگینی رو خودم حس کردم اوه شت جونگ کوک داره نگام میکنه
روای کوک
_داشتم نگاهش میکردم که یهو نگاه کرد منم سریع چشمو از روش برداشتم
بخاطر موضوع صبح فک کنم حالش خوب نباشه ینی برم باهاش صحبت کنم؟
نه ولش
روای رونا
رونا این عشق احمقانه ترین کاریه که میتونی بکنی خودتو جمع کن و اماده بازی کردن نقش باش و سرت تو کارت باشه ن عشق بازی اوکی بریم برای بازی

روای هانا
~داشتم نقشمو تمرین میکردم که چشم خورد به ات انگار یچیش بود میخاستم برم پیشش که یکی صدام کرد و سرمو برگردوندم

× لیدی پارک
~اوه شت همون پسره
×فک کنم شما نقش مقابل من باشید
من کیم تهیونگ هستم دوست جونگ کوک از اشنایی باهتون خوشبختم
~امممم سلام منم پارک هانا هستم خوشبختم (هول شده)
×میشه باهم تمرین کنیم
~بلهههه چرا که نه(از خدا شه)
×پس بریم

روای رونا
خیلی خونسرد رفتم جلو و نقش مقابل رو بازی کردم و بعد چند ساعت وقت استراحت و نقش هانا رسید نشسته بودم و از نقش هانا لذت میبردم که جونگ کوک اومد پیش من نشست
_میشه بیشتر با هم آشنا شیم
اره چرا که نه
_میشه بدونم چرا بازیگری رو انتخاب کردی؟
ناگهان بغض کردم .....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🗿اگ لایک نکنی و بخونی حرام است
نویسنده
https://wisgoon.com/xxvvc
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۴)

سرنوشت متصلPart 7 روای روناشاید بخاطر اینکه یه نفر باعث شد م...

بچه ها واقعااا معذرت میخوام واسه تاخیر بجاش

برای تاخیر معذرت میخوام💞🤗سرنوشت متصل P6ویو هاناهم من هم رونا...

سرنوشت متصل Part 5ویو جؤن جونگ کوک _امروز با همکار جدیدم آشن...

پلیس. ابلیس. part¹⁶_ آجوما آجوما : بله ارباب _ ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

پلیس. ابلیس. part ²⁰جونگ کوک : برید خدارو شکر کنید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط