من سکوت خویش را گم کرده ام

من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه‌‌ی مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریاد ها
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یاد ها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریاد ها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من
گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من

#جادوی_سکوت
#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۵۹۵)

تقریبا یکی دو هفته از آشنایی من و مهدیه میگذشت که دیدم اوووف...

بار الهی گنهی تیربه چشمانم زد دیده ام سست شد و ننگ به دامانم...

به یاد دارم شبی از شبهای زمستون بود من حال خوبی نداشتم و با ...

Happy birthday my dearest Marilyn!🌹 #Marilyn_Monroe

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط