محبوبم
محبوبم
بگذار وقتی نه فردایی داریم و نه دیروزی
لااقل عاشق باشیم
ما که می دانیم
دیگر با مخمل صدای بنان
نمی توانیم زیر باران صبحگاهی راه برویم
و به شفیره ی کرم ابریشم، بگوییم پروانه
ما که می دانیم
آدمی اگر خانه زاد ستاره ی صبح هم باشد
همیشه آوازهایش از زندگی اش زیباتر است
ما که می دانیم
تاریکی، نه گناه آدمی، نه گناه پروانه ای ست
که به سایه ی انجیری پناه می برد
آری محبوبم
ما می دانیم
در سمت تاریک جهان
شمشیرها هرگز برای گاو آهن شکسته نخواهد شد
و هر اتفاقی که در این جهان ِ بزرگ بیفتند
ذره ای از زیبایی آزادی نمی کاهد
آه محبوبم
شکوفه های گیلاس که رنگ گرفت
باران که بارید
پروانه که روی سینه ها ی تو خوابش برد
اردیبهشت که آمد
برای دانستن این همه سکوت
به متن غزل های عاشقانه سفر می کنم
به آفتاب
که درپیراهن توخانه دارد.
بگذار وقتی نه فردایی داریم و نه دیروزی
لااقل عاشق باشیم
ما که می دانیم
دیگر با مخمل صدای بنان
نمی توانیم زیر باران صبحگاهی راه برویم
و به شفیره ی کرم ابریشم، بگوییم پروانه
ما که می دانیم
آدمی اگر خانه زاد ستاره ی صبح هم باشد
همیشه آوازهایش از زندگی اش زیباتر است
ما که می دانیم
تاریکی، نه گناه آدمی، نه گناه پروانه ای ست
که به سایه ی انجیری پناه می برد
آری محبوبم
ما می دانیم
در سمت تاریک جهان
شمشیرها هرگز برای گاو آهن شکسته نخواهد شد
و هر اتفاقی که در این جهان ِ بزرگ بیفتند
ذره ای از زیبایی آزادی نمی کاهد
آه محبوبم
شکوفه های گیلاس که رنگ گرفت
باران که بارید
پروانه که روی سینه ها ی تو خوابش برد
اردیبهشت که آمد
برای دانستن این همه سکوت
به متن غزل های عاشقانه سفر می کنم
به آفتاب
که درپیراهن توخانه دارد.
- ۲.۵k
- ۰۹ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط