دوست پسر دمدمی مزاج
پارت 32
اشک جونگکوک سرازیر شد و با صدای چه سو به خودش اومد .
چ : خوبی ؟؟ دیر میشه ها !؟!!!
ج : خو-خوبم بریم همینو میگیرم .
چ : باشه . با یه لحن متعجب .
گل رو حساب کردن و راه افتادن به سمت یه متل .
(متل کانگ مین جو )
روی سر در متل نوشته شده بود « متل کانگ مین جو » .
مثل اینکه صاحب اسم صاحب متل « مین جو » بود .
ج : اسم قشنگیه . زمزمه کرد .
چ : چیزی گفتی ؟؟
ج : هیچی بریم .
وارد متل شدن
صندوقدار : بفرمایید آقا ! ببخشید با این آقا که قرار نیست اتاق بگیرین مگه نه ؟؟ جمله دومی رو با یه لحن شک دار .
ج : خانم ! تولد دوست دخترمه و امشب شب ماست ! میخوام سورپرایزش کنم و امشب خودمو بهش هدیه بدم میخوام گل متل رو گل آرایی کنین بهتون هرچقدر لازم باشه پول هم میدم .
میخوام امشب شب رویایی من و دوست دخترم بشه .
ادامه دارد ... .
اشک جونگکوک سرازیر شد و با صدای چه سو به خودش اومد .
چ : خوبی ؟؟ دیر میشه ها !؟!!!
ج : خو-خوبم بریم همینو میگیرم .
چ : باشه . با یه لحن متعجب .
گل رو حساب کردن و راه افتادن به سمت یه متل .
(متل کانگ مین جو )
روی سر در متل نوشته شده بود « متل کانگ مین جو » .
مثل اینکه صاحب اسم صاحب متل « مین جو » بود .
ج : اسم قشنگیه . زمزمه کرد .
چ : چیزی گفتی ؟؟
ج : هیچی بریم .
وارد متل شدن
صندوقدار : بفرمایید آقا ! ببخشید با این آقا که قرار نیست اتاق بگیرین مگه نه ؟؟ جمله دومی رو با یه لحن شک دار .
ج : خانم ! تولد دوست دخترمه و امشب شب ماست ! میخوام سورپرایزش کنم و امشب خودمو بهش هدیه بدم میخوام گل متل رو گل آرایی کنین بهتون هرچقدر لازم باشه پول هم میدم .
میخوام امشب شب رویایی من و دوست دخترم بشه .
ادامه دارد ... .
- ۴.۸k
- ۱۵ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط