با خود مگو که

با خود مگو که
گیسوی مستانه ریخته....

بخت سیاه ماست
بر آن شانه ریخته ...

#محمد_سهرابی
دیدگاه ها (۱)

ترا و مرا بی من و تو بن بست خلوتی بس !   #احمد_شاملو❣

آهآری ، این منماما چه سوداو که در من بوددیگر نیست، نیست...#ف...

فرصتی نبود .لحظه اش رسیده بود که باز هم چشم های تو را ببینم ...

بهار و خاکستر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط