ادامه پارت

ادامه پارت ۵۰


ات لحظه ای سکوت کرد حتا خودش هم باورش نمیشد که حال زن جیمینه
سخت آب دهنش رو قورت داد ات : آره یکم عجله ای شد اما ازدواج کردیم
آنو : من میتونم امشب اینجا بمونم
ات : بهتره اینجا نمونی اما اگه دلت میخواد فردا صبح باز بیا
آنو با خوشحالی بیان کرد آنو : خیلی ممنونم حتما میام
ات دستی روی شونه اش گذاشت و با مهربانی گفت ات : شام خوردی
آنو : نه نخوردم
ات : برو پایین کافی شاپ یه چیزی بخور آخه من نمیزارم یون بیول تا این موقع گرسنه بمونه توهم نباید گرسنه بمونی
آنو با خوشحالی تایید کرد هیچوقت مهر مادری ندیده‌،
با قدم های آهسته از اتاق دور شد با دیدن این دختر یاده پسرش‌ می افتاد هیچگونه نمی‌تونست طاقت بیهوشی پسرش رو تحمل کنه شاید دیدن آنو یکم اون رو آروم میکرد قلبش مانند شی ای داغون و فرسوده شده بود،

دمتون گرم جیگرا 😎
خیای زود شرط ها رو رسوندین آفرین 👏🏼👏🏼
این نشون میده که شما خیلی این فیک رو دوست دارید حالا بزنید بریم سر وقت بقیه شون
۶۹ لایک
۲۰۰ کامنت
می‌دونم که میتونید برسونید 😘😘😘
دیدگاه ها (۲۶۸)

[ بازی مرگ ]پارت 97سینی صبحانه را گذاشت رو عسلی، نگاهی به جو...

[ بازی مرگ ]پارت 98جونگ کوک از همانجا جواب داد .. : خوب حالا...

( گناهکار ) ۵۰ part بعد از فهمیدن شماره اتاق به آسانسور رفت ...

( گناهکار ) 4۹ part جیمین : حتا بخاطر پسرمون هم که شده باید ...

( گناهکار ) ۱۲۷ part یون بیول به روایت از کار مادرش موهای ما...

گناهکار ) ۵۶ part ماشین داخل عمارت پارک جیمین ایستاد یون بیو...

( گناهکار ) ۸۱ part نگاه کوتاهی به جیمین انداخت که ریلکس مشغ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط