نبودنت را بلد نیستم ...دلتنگ ڪـہ مے شوم پنجرہ ی اتاقم رو بـہ خیابان شلوغے باز مے شود آنقدر منتظر آمدنت مینشینم تا خیابان از دست نگاه هاے من خستـہ شود ...