Ourldal

★Our_ldal★

★ایدال_ما★
پارت ۱۳
(متأسفم بچه بایت تأخیر آیم ساری 😂🚶🏽‍♀️بریم سراغ فیک )

جدیت نگاش کردن )
کوک : بله حرفم نزنیم
ا.ت : نه حرف نزن تو یکی 🚶🏽‍♀️😂
کوک : بی ادب
ا.ت : همین دیگه الان دیگه ساعت ۸ جین هیونگ شام حاضر نیست
جین: حاضره بیاین غذا .. ا.ت
ا.ت:بله !؟
جین:برو دوستاتم بگو بیان شام بدو
ا.ت : باشه
رفتم بالا در وا کردم ( بدون در زدن 😐😂🔪)
ا.ت: می سان هایری بیاین شام بدوید الان جین کلی غرغر می کنه بیاین
می سان : باشه باهم رفتیم پایین
جین :سفر رو بندازید غذا حاضر میشه
ا.ت: یاااا یعنی چی..تو که گفتی الان آماده است که 😐
جین:غر نزن تا تو بندازی حاضره
ا.ت : اوکی جین هیونگ
سفر رو انداختیم جین سریع غذا رو اورد و ما نشستیم رو صندلی‌ها داشتیم غذا می خوردیم که ...
(شوخی کردم تموم نمی کنم 😂👾⛓️)
هیچی نشد شام رو که خوردیم رفتیم تو حال جیمین و تهیونگ و نامجون و جین و جیهوپ و می سان هایری داشتن تلویزیون نگاه می کردن بقیه هم سرشون تو گوشی بود مثل من (ا.ت میگم آآآ فکر نکنین خودمو میگم آآآ😂) و بعد از گپ زدن او. اینا رفتیم گرفتیم خوابیدیم...

ادمین یونا.:)))
دیدگاه ها (۴)

★Our_ldal★★ایدال_ما★پارت ۱۴( بریم بقیش ) تلویزیون نگاه می کر...

★Our_ldal★★ایدال_ما★پارت ۱۵ا.ت و هایری : بریم ( از اونجایی ک...

وقتی عاشق یه شیطان شدی ولی اون شیطان ...🍷💔⛓️..در تعجب بودم چ...

وقتی عاشق یه شیطان شدی ولی اون شیطان...🍷💔⛓️..<at>ما تو جهنم ...

پارت ۹۵ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط