وقتی که عمر
وقتی که عُمر
پیچک وار
از دیوارِ زندگی ات بالا می رفت،
دستِ من کوتاه بود و
بختِ آسمان در گرفتنت ، بلند...!
حالا هر #پنجشنبه که می شود
من و گریه و
خاطره ها
جمع می شویم دورِ نبودنت!
وَ نفَسْ پشتِ نفَسْ
تلف می کنیم مفهومِ بودن را
کاش می شد که بفهمی
بدونِ تو چقدر
پیراهنِ این زندگی برایم
گشاد است و
بر تنِ روحِ مُرده ام زار می زند...
پیچک وار
از دیوارِ زندگی ات بالا می رفت،
دستِ من کوتاه بود و
بختِ آسمان در گرفتنت ، بلند...!
حالا هر #پنجشنبه که می شود
من و گریه و
خاطره ها
جمع می شویم دورِ نبودنت!
وَ نفَسْ پشتِ نفَسْ
تلف می کنیم مفهومِ بودن را
کاش می شد که بفهمی
بدونِ تو چقدر
پیراهنِ این زندگی برایم
گشاد است و
بر تنِ روحِ مُرده ام زار می زند...
- ۶۳۶
- ۲۸ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط