عمومی
بنام خدای شهیدان
پا به پای غم من پیر شد و حرف نزد
داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد
شب به شب منتظرم بود،دلش پر آشوب
شب بـه شب آمدنـم دیر شد و حرف نزد
غصه میخورد که من حال خرابـی دارم
ازهمین غصه ی من سیر شد و حرف نزد
وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند
خیس شدچشمش و دلگیرشد وحرف نزد
صورت پر شده از چین و چروکش یعنی
مادرم خسته شد و پیر شد و رفت ولی حرف نزد
سلامتی مادران در قید حیات
و روح پاک و مطهر مادران در ممات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
روحشان شاد و قرین رحمت واسعه الهی و یادشان گرامی باد ان شاءلله
#حسن_ختام_عاشقی
پا به پای غم من پیر شد و حرف نزد
داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد
شب به شب منتظرم بود،دلش پر آشوب
شب بـه شب آمدنـم دیر شد و حرف نزد
غصه میخورد که من حال خرابـی دارم
ازهمین غصه ی من سیر شد و حرف نزد
وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند
خیس شدچشمش و دلگیرشد وحرف نزد
صورت پر شده از چین و چروکش یعنی
مادرم خسته شد و پیر شد و رفت ولی حرف نزد
سلامتی مادران در قید حیات
و روح پاک و مطهر مادران در ممات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
روحشان شاد و قرین رحمت واسعه الهی و یادشان گرامی باد ان شاءلله
#حسن_ختام_عاشقی
- ۴۲۴
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط