از خونه زدن بیرون و سوار ماشینش شدنتهیونگ ماشینو به حرکت

از خونه زدن بیرون و سوار ماشینش شدن،تهیونگ ماشینو به حرکت درآورد و بعد از ۱۰ دقیقه به شرکت رسیدن
از ماشین پیاده شدن و وارد شرکت شدن که بلافاصله جیمین اومد
جیمین:دیر تر میومدی جناب
تهیونگ:اومدم دیگه عه
جیمین که تازه متوجه حضور کارلا شده بود با شیطنت نگاش کرد:به‌به خوش اومدی...میبینم دو نفری اینجایید
کارلا مثل اینکه برق گرفتش با تعجب نگاش کرد:هی..اونطور نیست که فکر میکنی...فقط چندوقت اینجا میمونم...یعنی خونه تهیونگ چون من شهر رو نمیشناسم
جیمین به اذیت کردن کارلا و تهیونگ ادامه داد:پس دو نفری تو یک خونه زندگی می‌کنید ها؟
کارلا با همون حالت که اوج گرفته بود جواب داد:جیمینننننن...اینطور نیست
تهیونگ خندید و زد به شونه ی جیمین:اذیتش نکن بیا بریم
جیمین خندید و کارلا اروم گرفت،رفتن تو آسانسور و دکمه ی طبقه ای که اتاق تهیونگ اونجاست رو زدن
وقتی آسانسور ایستاد اومدن بیرون و بعد وارد اتاق تهیونگ شدن که مردی اونجا بود
مردی قد بلند با اندام ورزیده که مشکی پوشیده بود
جیمین اونو معرفی کرد:خب جئون جونگکوک مدل معروف کره که واسه تبلیغ لباسا اولین انتخابمونه
تهیونگ نگاش کرد و سرشو تکون داد:سلام،کیم تهیونگ هستم رئیس شرکت
تهیونگ به دست داد،جونگکوک هم متقابلا دست داد و خودشو معرفی کرد:جئون جونگکوک هستم
کارلا به جونگکوک نگاه کرد که جونگکوک هم بهش نگاه کرد
کارلا خیلی خونسرد نگاش میکرد که جونگکوک خندید:جئون جونگکوک هستم
کارلا:اره شنیدم...کارلا بل
تهیونگ با همون خنده گفت:حدس میزدم کره ای نباشی
کارلا هم با او خونسردی جواب داد:مشخصه...همه میتونن بفهمن
تهیونگ با یک ابرو بالا رفته به کارلا نگاه کرد...ازینکه کارلا اینقدر خونسرد و بی تفاوت بود تعجب کرده بود
کارلا رو همیشه با خنده و پر انرژی دیده بود،و الان ازین رفتارش سر درنمیاورد
اما جونگکوک ادامه داد:حالا اهل کجا هستی؟
کارلا یک ابرو بالا داد و گفت:تو با من کار داری یا با تهیونگ؟
چرخید و به سمت در رفت،در رو باز کرد و قبل ازینکه بره بیرون گفت:تهیونگ من تو کافه هستم...تموم کردید من اونجام
و بعد بیرون رفت و در رو بست
هر سه تاشون با ابروهای بالا رفته نگاش کرده بودن،جونگکوک خندید و گفت:همیشه همینطوره؟
تهیونگ با ناباوری گفت:اولین باره اینطور میبینمش
جونگکوک:دوست دخترته؟
اینبار جیمین جواب داد:نه داداش نه نیست دوستشه...بیا ما به کارمون برسیم بیخیال این بحثا
نشستن و تهیونگ سه تا نوشیدنی سفارش داد و بحث کار رو شروع کردن
تهیونگ:برا کلکسیون جدید لباسا میخوایم تو مدلمون باشی،درباره ات تحقیق کردیم و از حرفه ی کاریت با خبریم،پس اگه به توافق رسیدیم که لباسا رو نشونت بدم
جونگکوک سرشو تکون داد:اوکی لباسا رو نشونم بده
دیدگاه ها (۰)

جناب جئون....

_part:24__charmer__تهیونگ_کلی درباره جادو تحقیق کرده بود،کلی...

کارلا نگاهشو از زمین گرفت و به چشمای تهیونگ نگاه کردبعد ازین...

طُلـــوعِ طَلـــآیـیچندشآتی jkP.3حس کرد دلتنگ اون جونگکوک شد...

black flower(p,253)

black flower(p,309)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط