چشمهایی که سوخته بود و لبهایی که میخندید

چشم‌هایی که سوخته بود و لب‌هایی که می‌خندید

🔹برادر شهید حسینعلی عالی در خاطراتی روایت می‌کند: " عملیات والفجر ۸ بود، بر اثر بمباران شیمیایی دشمن تعدادی از رزمنده‌ها زیر آوار ماندند، حسینعلی بدون توجه به گازهای شیمیایی سریع به طرف بچه‌ها رفت، من نیز به دنبالش رفتم، به سختی بسیجی‌ها را بیرون آوردیم. وقتی از محوطه خارج شدیم حالت تهوع و سرگیجه شدید به ما دست داد. تمام صورت برادرم سوخته بود. ما را به بیمارستان «بوعلی» تهران اعزام کردند. مصدومیت حسین از ناحیه چشم بیشتر از دیگر اعضای بدنش بود، اما باز می‌خندید. در حالیکه نگرانش بودم و به استقامت او در برابر آزمایش‌های الهی غبطه می‌خوردم او با دیدن ناراحتی من مرا به صبوری دعوت کرد و گفت:«اینها نعمت‌های الهی هستند، از این نعمت‌ها استفاده کنید، این بالاترین افتخار است،‌ اگر خداوند شهادت را نصیب ما نکرد، همین که جراحتی از جنگ داشته باشیم، بالاترین افتخار برای ما است."

#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori
دیدگاه ها (۰)

طراحی زیبای دیوار نگاره به مناسبت فرا رسیدن ایام ماه محرم و ...

✨🏴داره بوی کربلا..می پیچه تو عالمین 🍃 #محرم #یاحسین#قاسم_بن_...

شنیدم مساجدی هستند که صف‌های ابتدایی آن را بازنشستگان تشکیل ...

♦️مرگ سالانه ۶۰هزار ایرانی به دلیل مصرف دخانیات🔹به گفته متخص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط