عشق تو را در سینه ام با خون دل پرورده ام

عشق تو را در سینه ام با خون دل پرورده ام
از بی وفایی های تو در کوی جنون ره برده ام
اکنون که بی جرم و گنه سوزانده ما را
ای دل بکن بهر خدا با او مدارا...
کنون که امیدی به سینه ندارم بگو چه کنم...
اگر دل خود را به او نسپارم بگو چه کنم...
بگو چه کنم...
دیدگاه ها (۲)

مهربانی خواندم از طرز نگاهت بارهادوستت دارم عزیزم با همین مع...

طمع در سیم و زر ،چندین مکن گر دین و دل خواهی،که دین و دل تبه...

ما ز هر صاحب دلی یک رشته فن آموختیم.....!!!عشق از لیلی و صبر...

۱۰ چیزی که احتمالا در مورد آفتاب پرست نمی‌دانستیدموجودی که م...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

عشق غیر منتظره پارت16

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط