moon_stand

۴۲۵

مطلب

۷۲۰

دنبال‌کننده

۱.۳k

دنبال‌شده

"تصور می‌کردم مردن چجوری میتونه باشه. یعنی مثل پریدن از روی مانع بلند. هیجان، انگیزه! یا اینکه مثل در آوردن لباس‌های خیس حس آزادی میده؟
یا شایدم به سادگی رفتن به یه واگن مترو به یه واگن دیگه باشه. نه اینطوری نیست.
حالا که پاهاش رو به رو شدم، هیچی شبیهش وجود نداره… میخوام زندگی کنم…
من دلم میخواد زندگی کنم…
در نهایت، آخرین صحنه زندگیم… تویی!
خب فکر کنم این یعنی، که زندگی خوبی داشتم. دوست دارم."
_هه جو
تاریخ عضویت: ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
مطالب
کالکشن ها
هیچ داده‌ای یافت نشد