#اشتباه_خوب_من#پارت_۶۷بعد از کلی بحث و کلنجار رفتم بالاخره م...

رمان:#معشوقه_استاد#پارت_۶۷-من-کار خاصی نکردم، درضمن، براي چی...

رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت رامین

#حصار_تنهایی_من #پارت_۶۷اومد سمتم و بغلم کرد و با بغض گفت: ت...

#پارت_۶۷آنـآلے:وقتی تلفن و قطع کرد از ترس تکون نمیخوردم....ا...

#پارت_۶۷ #آخرین_تکه_قلبمنیاز:دوییدم و اومدم اینور تر .. اما ...

#پارت_۶۷ #رمان_سفر_عشقمامان اومد نزدیکمون و گفت:اسپند دور سر...

#پارت_۶۷گارسونا غذاهارو آوردن..همه مشغوول غذا خورذن شدیم...م...

#پارت_۶۷_اسمم؟..._آره عزیزم اسمتو یادته؟_عااام...اسمم...آیدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط