این‌رافهمیدم که این شهر شلوغ کمی دیوانگی میخواست اماما زیادی...

عزیزم امشب قلم دست گرفتم که بگویمزمان زیادیست که دیگر نمینوی...

مانند برف تهران میمانی...دیر می آییاما هیچ وقت نمیرود...خاطر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط