واقعیتی وحشتناک از شرایط حاکم بر فرهنگ عامه جامعه

آگهی استخدام نیرو

در من شهری خفته‌ستوپرنده‌‌ای مسلول اندیشه‌ی آزاده‌ای سپید را...

کتاب‌های به چاپ رسیده‌ام

سیه چشمانِ گشاده‌ی عریان

الهیکه امروزقلبت فقط جایگاهی باشد برای مهربانی💐و زندگیت سرشا...

شعرخوانی اردشیر رستمی در کتاب باز

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشدبا خودتان گفته باشید،مگر ا...

قسمت دومسکوت کردم اما سرگرم تراوشات سفالینه ذهنم بودم که او ...

قسمت اولمترو با تمام شلوغی‌اش نبود او را به رخم می کشید.گوشه...

منتظر اتوبوس بودیم.چند قدم اونطرف تر از ما بودن.دختر گفت+ با...

ضخمه‌ای را با کلام همچو زوبینت به دل انداختیکه نظیرش هیچ نمر...

آه عاشق زیر باران است و دلبر دارد از او فاصلهای دریغا که تنف...

لحظه‌ای که ردّ نمودی عشق رالحظه‌ی رسوایی آیینه هاست.#بیت_الغ...

جاناچند روز پیش مرد و زنی را دیدم که در پیاده روی نسبتا خلوت...

عشق تو مثل یه ماژیک غیر وایت برده و منم یه تخته وایت برد که ...

قسمت پنجم(قسمت آخر)سر فروغ رو گذاشت روی پاهاشبا دستاش آروم ب...

قسمت چهارمامیر سکوت کرده بود و نمیخواست چیزی بگه تا حرف فروغ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط