اجازه بدهلااقل یکی از دست‌هایت از خوابم بیرون بماندترجیحاً آ...

شعری فوق العاده از لیلا کردبچه

«گریستن، در ۱۴ دقیقۀ بامداد»می‌توانست نام فیلمی، رمانی، چیزی...

آدمیزاد بی چاره است

دستی که مینویسد...

مثل تصوّر باغ‌های شیراز بر میزِ چوبی‌ام_ در دم‌کردهٔ بهارنار...

.سپاسگزار دست‌های سحرخیزم باشبه‌خاطرِ تمام صبح‌هایی که در شل...

تقدیم به یارجان که بی رحمانه مهربان بود

تنها دوستت داشتم...

جنون

از من در برابر عشق شفاعت کن

چتر زرد

زنی دیوانه که شعر میگفت

اندوه نزدیک

دوست داشتن تو کار هرکسی نیست

گریستن در 14 دقیقه بامداد

آن پرنده

یک زنِ زنده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط