این گلابِ تلخ را از گریه‌ی گل ساختند .#مکتوبات

-مۍنویسم عشق و بۍتردید مۍخوانم جنون !هر کسۍ دیوانھ تر السّاب...

«خدا بابت اون روزهايی كه اصلا آروم و راضی بودن آسون نبود،ولی...

تو پشت صحنه ی ارتباطمون باخدا،‌بااینکه خیلی تشریفاتی،دعوت نا...

بہ هـنگام نـگویـیم ٺـلخ مـیشود ((:✨!#مکتوبات

حسی که گفتم شاید با کمی قدم زدن ، بگذرد مرا وسط خیابان به گر...

••.نگران شدن، زبانِ صامت دوست داشتن است‹ دردهایی هست ك مال ه...

به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با منشب افتاده ست و من ...

‏الزعل على قد المعزّة، مو على قد الغلط.‏رنجش [از دیگران]، بس...

برای پاک کردن کتاب‌ها ،کافی است آن‌ها را باز نکنیم،آدم‌ها هم...

‏رابطه‌ی ناتمام همین است؛ او که ترک‌کرده که تکلیفش با خودش م...

شده ی وقتا موقع شامِ خانوادگی تصمیم بگیرین تلویزیونو خاموش ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط