شاعری در قطار قم مشهد چای می خورد و زیر لب می گفت:شک ندارم...

شهر ، آذین شده و منتظر یار شدهلحظه ی عاشقیِ “آمدن” انگار شده...

او تولد یافت جانبازی کند میهنم ایران سرافرازی کند او تولد یا...

جبریلی و هر آینه عرش است کنارتماتند همه از پرِ معراج مدارتما...

نام زیبای پدر با سیم و زر باید نوشتخوب و عالی با عیاری معتبر...

از پیمبر یا خدا درباره ی حیدر بپرسیعنی از گوهرشناسان قیمت گو...

ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بودروح از پیکره ی کعبه برون آم...

آقای دنیایی و این عالم گدایتای جان به قربان صدای خنده هایتما...

در خلوت باران اثری بهتر از این نیستدر چله گرفتن ثمری بهتر از...

دروازه ی ماه خدا نام شما بود عرش خدا بر قله ی بام شما بود ف...

مانده یادت بیاد خاطرها در دل خاطر مسافرها ته این جاده گر ب...

آن قدر عاشقیم که املا نمی شودمستی ما که در قلمی جا نمی شودزل...

نخل نبوی را ثمر است این،ثمر است اینچرخ علوی را قمر است این،ق...

گر چه شبیه وضع شهر خود وخیمیم / ما همچنان پابندِ آن عهدِ قدی...

دیده ی نورت که در مهتاب روشن می شود / با تو "عبدالمطّلب" ، ...

خبر این است زمین پر شده از آب حیات / آی بر احمد و بر آل محمد...

ششمین آینه ات آمد و پروانه شدیم / سر زلفیم که با مرحمتش شانه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط