#عمارت_ارباب_جعون #Part_پایانی داشتم سریال مورد علاقم رو مید...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 56همین طور داشت لبام مَ/ک میزد که ی...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 55که با چایا روبه رو شدم ...با دو ا...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 54ویو چایا: ‌کلافه رو تخت دراز کشید...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 53*بهم دست نزن ....(از جاش بلند شد)...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 52ساکت بودم ...چی جوابش رو میدادم ؟...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 51که یهو تعادلم رو از دست دادم و از...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 50جونکوک داشت با سیگاری که توی دستش...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 49 ویو چایا: اروم از جام بلند شدم و...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 48 مطمئنی ؟= اره بابا ...گفتم که چ...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 47وارد پیام هام شدم ....( علامت سوه...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 46رفتم سمتش ....اما یه جای دلم اجاز...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 45* منطقی؟(عصبانی ) بنظرت حرفات منط...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 44بازش کرد ....سریع در رو بست و دوي...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 43= جونکوک!_ فکر کردیم که دیگه تا ا...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 41 رسیدیم به بیمارستان ..... همون ج...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 40تهیونگ بود ....یکم رفتم عقب ........

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 39رفتم و یه تاکسی گرفتم و برگشتم خو...

#عمارت_ارباب_جعون #Part_ 38چند دقیقه ای توی بغل تهیونگ گریه ...

#عمارت_ارباب_جعون Part:37= مُفَصَله بیا بعدا بهت میگم......د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط