تمام جان و تنم رابکش در آغوشتمرا که طاقت یک پیرهنجدایی نیست....

امروزدیدمتکنار جاده ایستاده بودیدر تنِ زنی روستایی قدم می زد...

گفتی جای شبق موهایتبه سیاهی شب خیره شومخیالِ گیسوانت را هر ش...

امروزدیدمتکنار جاده ایستاده بودیدر تنِ زنی روستایی قدم می زد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط