لبخند زدی فکر انار از سرم افتادلرزیدم و از شانه ی من ارگ بم ...

مشغول

لبخند زدی فکر انار از سرم افتادلرزیدم و از شانه ی من ارگ بم ...

شکوه دولت غم تا ابد نمی ماند خلیج چشم تو در جزر و مد نمی مان...

ڪی ڪوه جوابی به دلم داد به جز سنگ؟برده است مرا هر ڪسی از یاد...

من منتظرم،شانه ی من ساحل امنی ست. آماده ی آن لحظه که لنگر ...

از من به آن سکوتِ پر از های و هو سلامای ماه پشت پنجره‌ی روبه...

#‌آوارنکن‌با‌نگهَت 🙁 🌷 #این‌دلِ‌ویرانه‌ما‌را !😊 🍃 #نگارم‌میخ...

مرا به جرم رسیدن همیشه له کردندنیفت روی زمین،سیبِ کالِ کوچکِ...

لبخند زدی فکر انار از سرم افتادلرزیدم و از شانه ی من ارگ بم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط