چشم دوختم به قیافه ی مغموم و بغ کرده ش- بهت نگفته بودن نباید...

به قول بابام عشق آینه نیست که طرفت خندید تو هم بخندی، اخم کر...

گفتم:- کی می‌دونه فردا چی قراره بشه! اگه جنگ بشه چی؟!خندید، ...

جوراباشو درآورد و گوله کرد توی هم و پرتشون کرد یه گوشه. می‌ش...

زیر چشمی نگاهش کردم، طوسی بهش میومد...سعی کردم خودمو بزنم به...

اِسما خیلی مهمن، خیلی!توی بیهوشی، وقتی عمل تموم شد و مریضو ب...

گفتم: " شما برید، منم میام الان! "سرِ حوصله یه لیوان نسکافه ...

اِسما خیلی مهمن، خیلی!توی بیهوشی، وقتی عمل تموم شد و مریضو ب...

یه شب سرد پاییزی بود...رفته بود نشسته بود رو پشت بوم!!! هرچی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط