هست بس حیـرتـم از این دلِ بیمارِ ضعیفڪه چه سان بار غم عشق تو...

چرا شڪستہ چنین رنگ و رُوے ِ گلفامتڪِہ ؟ بُردہ است ز خاطر قرا...

فغان ڪہ فرصت دیدن بہ سوے هم ندهندغرور حُسن تو را ، شرم دوستے...

همه جاقصه ی دیوانگی مجنون استهیچ کس را خبری نیستکه لیلی چون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط