🤍ٺو خورشیدی ٺرین صبحی          ڪه رنڪَ ؏ـاشقی داری          ...

دلتنگ تر از من به خدا نیست در این شهر در حادثه یِ خیس خیابان...

سبد سبد ترانه در سکوت چشمهای توغزل اسیر دست من، قصیده مبتلای...

حرف هایم را نمی فهمی، نگاهم را بفهمآه جانسوزِ دل ِغرق گناهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط