قسمت پنجم(قسمت آخر)سر فروغ رو گذاشت روی پاهاشبا دستاش آروم ب...

قسمت چهارمامیر سکوت کرده بود و نمیخواست چیزی بگه تا حرف فروغ...

قسمت سومفروغ و سیمین رفتن دکتر.بعد از آزمایش و معاینه،پرستار...

قسمت دومدست و صورتشو شست و آماده شد که برهدید فروغ داخل آشپز...

قسمت اولنور آفتاب از پنجره زده بود داخل اتاق و افتاده بود رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط