دفتر خاطرات..part 6+ات من تا کی میخوایم یواشکی با هم باشیم.....

part 5تصمیمم رو گرفتم نمیخوام بهش دروغ بگم که ازش خوشم نیومد...

part 4وقتی بلند شدم دستم رو دراز کردم که بلند شه معذرت میخوا...

(بچه ها این گزارش شده بود آخه چراااا😭شرط این برسه پارت ۴ رو ...

part:3به محض اینکه سوار ماشین شدم بیهوش شدم و صبح که بیدار ش...

part:9من از این ز.ن هیچوقت سیر نمیشم ۱۰مین بعد ات شروع به لر...

part:7 جونسول با سگش بدو بدو رفت سمت اتاقی که قرار بود اتاق ...

part:6جونگکوک ویورفتم دم در خونه ات و در زدم جونسول اومد و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط