حسابِ زندگی

نوروزِ رُخَت دیدم، خوش اشک بباریدمنوروز و چنین باران! باریده...

گویند که ایام گل و موسم نوروزدر خانه وبال است به بستان رو و ...

بهار شد که جهان خُرمّی ز سَر گیردجهان جوان شود و رونقی دگر گ...

بهار آمد و گشت عالم گلستانخوشا وقت بلبل خوشا وقت بستان#وحشی_...

شادند جهانیان به نوروز و به عیدعید من و نوروز من امروز تویی#...

جهان از باد نوروزی جوان شدزهی زیبا که این ساعت جهان شد#عطار#...

به تو گفتم: «گنجشک کوچک من باشتا در بهار تو من درختی پرشکوفه...

خاطر به باغ می‌رودم روز نوبهارتا با درخت گل بنشینم به بوی دو...

تو آمدی و بهار آمد و درخت هلوشکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت#ح...

وقت آنست که مردم ره صحرا گیرندخاصه اکنون که بهار آمد و فرورد...

از پنجره مندر بهار می‌نگرمکه عروسِ سبز رااز طلسمِ خوابِ چوبی...

یک قطره بوی زلف تَرَت را چکانده‌اند در عطر‌دان ذوق و بهار آ...

روز بهارست خیز تا به تماشا رویمتکیه بر ایام نیست تا دگر آید ...

صاحب‌دلی نماند در این فصل نوبهارالا که عاشق گل و مجروح خار ا...

«گل بی‌رخ یار خوش نباشد» آه!ای یار! بهار را، ضمانت کن...#حسی...

بیار آن باده، تا دل را به نور او برافروزمکه بوی دوست می‌آرد ...

بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهارخوش بود دامن صحرا و تماشای ب...

برخیز که می‌رود زمستانبگشای در سرای بستانبرخیز که باد صبح نو...

آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمودعاقبت در قدم باد بهار آخر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط