پارت ١٢٧#تهیونگ میخواست دستمو ول کنه که دستشو محکم کرفتم. بل...

پارت ١٢۶#جویی رفتم کنارش وایستادم. تهیونگ:دختره دیوونه!! فقط...

پارت ١٢۴#جویی خون رو ازم گرفتن. تهیونگ خوابیده بود. از تخت ا...

پارت ١٢٣ #تهیونگ از بازی اصلا لذت نبردم و همش فکرم پیش جویی ...

پارت ١٢٢#جونگکوک بالاخره روز فیلم برداری رسیدهمه اعضا با لبا...

پارت ١٢١#جویی پس دلش میخواست منم از منتظر گذاشتن دیگران خیلی...

پارت ١٢٠ #جونگکوک هرکی براش اینو خریده خوش سلیقه بوده.. نمید...

پارت ١١٨#تهیونگ بعد از اینکه سومی رفت منم خیلی دلم خواست که ...

پارت ١١٧ #سومی کل راه توی بغلش بودم. ضربان قلبمون باهم هماهن...

پارت ١١۶#تهیونگ همه اعضا حاضر بودیم و منتظر جویی و سومی بودی...

پارت ١١۵ #جویی یعنی سکته کردم. چه طور اومد تو اصن؟! لباسمو پ...

پارت ١١۴#تهیونگمن:اروم باش جویی!! قلبت... یهو اومد توی بغلم ...

پارت ١١٣ #جویی از دستشویی اومدم بیرون دیدم نبودش توی لابی.. ...

پارت ١١٢#جونگکوک دوتا کیسه یخ درست کردم و بردم توی اتاقش... ...

پارت ١١١#جونگکوک من:میدونی در برابر تو عقلمو از دست میدم... ...

پارت ١٠٩#جونگکوک از تو اتاقم اومدم بیرون و در اتاق سومی رو ز...

پارت 108 رمان کت رنگی #تهیونگ جویی:تهیونگا!! میخوام یه چیزی ...

پارت ١٠٧ رمان کت رنگی#تهیونگ از حموم اومدم بیرون و داشتم موه...

پارت ١٠۶ رمان کت رنگی#جویی همباز گیر داد به من... چرا تو انق...

پارت ١٠۵ کت رنگی #جویی بعد از چند ساعت استراحت بلند شدم رفتم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط