قسمت دومسکوت کردم اما سرگرم تراوشات سفالینه ذهنم بودم که او ...

قسمت اولمترو با تمام شلوغی‌اش نبود او را به رخم می کشید.گوشه...

منتظر اتوبوس بودیم.چند قدم اونطرف تر از ما بودن.دختر گفت+ با...

عشق تو مثل یه ماژیک غیر وایت برده و منم یه تخته وایت برد که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط