#تک_بیتی_دو_بیتی

تا چند کُنیم از تو قناعت به نگاهی؟#شهریار#تک_بیتی_دو_بیتی

همواره عشق بی خبر ازراه می رسدچونان مسافری که به ناگاه می رس...

یا چشٖم بپوش از من و از خویش برانَم یا تنگـــ در آغـــوش بگی...

ای موی پریشٖان تو دریای خروشان بگذار مـرا غـرق کند این شب مو...

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاجحرفی بزن ای قلب مرا برده ب...

خندان نشست و شمع شبستان غیر شدرحمی به گریه های شب تار من نکر...

چون نهٖالی سُست می لرزد روحم از سرمای تنهایی می خــزد در...

ازعشق مٖن به هر سودر شهر گفتگویی است مـــن عاشــق تــو هــ...

بی پناهی هایٖ ما از درد تــنــها بــودن است زخم های ما فقط ب...

بیا که هر دو به نوعی ، به شانه محتاجیمدوباره موی تو و حال من...

عاشقـــــــانه های مـــرا بـــه خـــــودت نگیـــــر،مخـــــا...

ذوق شعرم را کجا بردی؟که بعد از رفتنتعشق و شعر و دفتر و خودکا...

تا به کِی باشی و من پی به حضورت نبرم؟!آرزوی منی ؛ ای کاش به ...

شعر گفتن بعدِ بغض و گریه می چسبد ولیحالمان را عطرِ یارِ رفته...

گفته بودی ازمحبت خارها گل میشودای بسوزد ریشه ''ضرب المثل های...

عقل لامذهب به حرفم گوش کن عاشق نشو...این دو چشم قهوه ای آن ق...

تمام شهر فقط خنده ی مرا دیدندبفهم! گریه ی پشت نقاب راحت نیست...

شوقِ دیدارِ تو را دارم که بیدارم هنوز ،ماهِ من! هر شب تو را ...

یاد تو همیشه در لیوان چشمانم پر استآنقدر پر میشودگاهی که جار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط