تخته گاز عطار به سمت وادی عرفان!

..و گفت چون مرا یاد کنی جان من فدای تو بادو چون دل من تو را ...

گفت آداب سفر آن است کههرگز از قدم نایستی تا دلت آرام گیرد......

پرسید: چگونه‌ای؟گفت: چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و ...

سر به نیستیِ #خود فرو بردم تا سر به هستی #تو بر آرم چنان‌که ...

معنیِ #دل سه است: یکی #فانی است و دوّم #نعمت است و سِیُّم #ب...

و گُفت: «سَوار #دل باش و پیاده #تن » #تذکرة_الاولیا

و گفت:اگر #دوزخ را به من بخشندهرگز هیچ #عاشق را نسوزم🍃 از به...

به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده بود؛ چنانکه پای مر...

ای که هوای منی بی #تو نفس ادعاست#ذکر کمالات تو #تذکرة_الاولی...

جذامیان به ناهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند .حلاج برس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط