اذان صبح را گفتند...سر سجاده اش نشسته با نور چراغ راهرو،که م...

اولین روز برفی سال بود،هوا رو به تاریکی میرفت...از ماشین که ...

از روضه که بر میگردیمیک راست میروم سراغ اشپزخانه و زیر قابلم...

امروز که مثله هر روز خسته ترین موجود ،شیب نسبتا ناملایم خیاب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط