#بزرگترین_آرزو(آخر)P54کوک که متوجه تقلا کردنش برای نفس کشیدن...

#بزرگترین_آرزوP53سری تکون داد و با جدیتی که تو صداش مشخص بود...

#بزرگترین_آرزوP52«شروع یک رابطه؟ یا شایدم.. آخرین دیدار!»بشق...

#بزرگترین_آرزوP51اون مرد تو دلش آشوب ها به پا بود...نگرانی‌ه...

#بزرگترین_آرزوP50تو تمام مدت نگاهش روی کاترینا بود.. اما دری...

#بزرگترین_آرزوP49(یک هفته بعد) *انتخاب درست اما از راه اشتبا...

#بزرگترین_آرزوP48یکی از دست هاشو برای تکیه گاه روی دیوار کنا...

#بزرگترین_آرزوP47با شنیدن زنگ صدای گوشیش کفگیر دستشو پایین ا...

#بزرگترین_آرزوP46*روز بعد*حوله دستی سفیدی که گوشه رخکن حموم ...

#بزرگترین_آرزوP45+نَمیرم یموقع... مرد مقابلش قهقهه ای سر داد...

#بزرگترین_آرزوP44دستشو کشید و اونو روی صندلی نشوند و بعد دور...

#بزرگترین_آرزوP43مرد مقابلش چتر دستشو پایین آورد و چند قدم ف...

#بزرگترین_آرزوP42با اینکه نمی‌خواست اما با سختی پلکای خسته ا...

.#بزرگترین_آرزوP41 وقتی سکوت دختر مقابلشو دید نفسشو کلافه بی...

#بزرگترین_آرزوP40وارد خونه شد و بعد از گذاشتنِ کیف و چتر همو...

#بزرگترین_آرزوP39قطره های تند بارون روی پنجره ماشین فرود میو...

#بزرگترین_آرزوP38 به سمت میزی که خانواده جانگ می دورش بودن ق...

#بزرگترین_آرزوP37(Kook)_کوک ... ریسک بزرگی کردی... میدونی ا...

#بزرگترین_آرزوP36_شبی که تیر خورد... اومد پیشِ تو!دست به سین...

#بزرگترین_آرزوP35دسته چمدون رو فشرد و قبل از زدن رمز خونه اش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط