#او_یکزن#سیوهشتم#چیستا_یثربیبدون قرص...خواب؟...خواب بی کابوس...

#او_یکزن#سیوهفتم#چیستا_یثربیسهراب خسته بود و زود خوابید.اما ...

#او_یکزن#سیوششم#چیستایثربیمیدونی سهراب رضایت داد، وگرنه علیر...

#او_یکزن#سیوپنجم#چیستا_یثربینمیتوانستند مرا به زور ببرند.نمی...

#او_یکزن#سیوسوم#چیستا_یثربیخواب بودم؛ خواب میدیدم، هذیان میگ...

. #او_یکزن#سیوچهارم#چیستا_یثربیدر؛ با شدت وحشتناکی باز شد.از...

@yasrebi_chista #پیج داستان #او_یکزن/پیج رسمی چیستایثربی.کلی...

#او_یکزن #سیودوم#چیستا_یثربینیکان به من خیره شد؛ترسیدم.گفتم:...

#او_یکزن#سیویکم#چیستا_یثربیچیستا میدونست که من و مادرم هفت ر...

#او_یکزن#بیستونهم#چیستا_یثربیفقط بش بگو عددهفت؛ بگو هفت روز....

. #او_یکزن#سی_ام#چیستا_یثربیگفتم:گوشیتو بده به علیرضا زنگ بز...

#او_یکزن#قسمت_بیستو_هشتم#چیستا_یثربیمیریم ده.ازدواج رسمی.کلک...

#او_یکزن#بیستو_هفتم#چیستا_یثربیمشتعلی در حالیکه اشکهایش را پ...

نظرسنجی پایان یافت ..نمایش #اول : #فقط_به_خاطر_من ( #چیستا_ی...

#او_یکزن#بیستو_ششم#چیستا_یثربیخواب دیدم که دنبال پدرم میدوم....

#او_یکزن#بیستو_ششم#چیستا_یثربیخواب دیدم که دنبال پدرم میدوم....

نظرسنجی پایان یافت ..نمایش #اول : #فقط_به_خاطر_من ( #چیستا_ی...

#او_یکزن#بیستوپنجم#چیستایثربیطناز با لباس نازکش؛ وسط برف گری...

#او_یکزن#بیستوچهارم#چیستا_یثربیرفتم سمت اتاق سهراب.چراغ را ر...

#او_یکزن #بیستوسوم #چیستا_یثربیاتاق سهراب؛ پر از نور و آرامش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط