بعضی وقت ها نمیتونی چیزی و از بین ببری، مثل یه احساس تو اوج ...

آدما واسه یه شروعِ تازه تمامشون و استفاده میکنن تا سنگ تموم ...

هر چند وقت یکبار دلم میخواست برات بنویسم، ولی میدونی نه حالی...

‏یه دختر با چشم های قهوه ای‏از اون قهوه ای هایی که فقط با یه...

‏از یه سری چیزها نمیشه راحت گذشت‏مثل جای رُژ لب رو فنجون قهو...

صدا کن مرا، از پشت دو صد فاصله که جایی از این زمین قلبی برای...

‏وقتی تو نسبت به خودت بی توجهی، طبیعتا برای من هم بی اهمیت م...

هیچوقت فکر نکنید شما تنها برای یه نفر ساخته شدید!نه، شما ساخ...

داشتم به این فکر میکردم که اگر اتفاق نمی افتاد آخرش به چی خت...

خیلی سعی میکرد که منطقی باشه، یادمه اون روز نشست دم رودخونه ...

خسته ای کوفته ای، کلی فکر و خیال تو سرت پُره، سیری از زندگی ...

نگاه کردن به اینکه گذشته چه اتفاقایی برات افتاده خیلی خوبه، ...

میشه دوباره شروع کرد ؟ میشه دوباره دوست داشت ؟ نمیدونم ولی ف...

دستاتم را بگیر و مرا به بیداری برسان، خوابِ، آلوده ی دنیای ر...

.زندگی چیست، کجاست ؟التهاب پشت لبخندت که سر پیچ یک ترانه کنت...

شاید خیلی اتفاقای کوچیک و بزرگ تو زندگیتون بیافته که باعث بش...

دنیارو از چشم های من ببین، انقدری که درد کشیدم، انقدری که سن...

.صدایت از دور میامد و من هنوز به این آمدن های نزدیک مشکوکم، ...

شروع میکنی بنویسی، خودکار تو دستت میگیری و یه کاغذ سفید میزا...

من نمیگم تو حق نداری اصلا دروغ بگی، تو این حق و داری که شعور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط