#آخرین_دیدار (پارت ۱۹)یک ساعت بود که تو راه بودن، نیم ساعت د...

#آخرین_دیدار (پارت ۱۸) {ویو کوک} از خواب بیدار شدم و ساعتو ن...

#آخرین_دیدار (پارت ۱۷) {ویو کوک} رفتم جلو و بهش نزدیک شدم، ت...

#آخرین_دیدار (پارت ۱۶) ته: خوب شده؟ کوک: اره ولی این تقلب حس...

#آخرین_دیدار (پارت ۱۵)ته: کیه؟ (جوابی شنیده نشد،ته در رو باز...

#آخرین_دیدار (پارت ۱۴)کوک: منو تهیونگ دوباره میریم تو اتاقم....

#آخرین_دیدار (پارت ۱۳)ته: ما الان چیکار کردیم؟(شکه دستشو گذا...

#آخرین_دیدار (پارت ۱۲)[پرش زمانی فردا بعد از ظهر،سوپر مارکت]...

#آخرین_دیدار (پارت ۱۱)[پرش زمانی بعد از ظهر] کوک: سلام، خوبی...

#آخرین_دیدار (پارت ۱٠)[پرش زمانی دو هفته بعد] {ویو کوک} دو ه...

#آخرین_دیدار (پارت ۹)+خیلی خب حالا بی حساب شدیم، بچه ها بریم...

#آخرین_دیدار (پارت ۸)[پرش زمانی فردا صبح] {ویو کوک} امروز حا...

#آخرین_دیدار (پارت ۷)ته: سلام من اومدمب.ته: معلوم هست کجایی؟...

#آخرین_دیدار (پارت ۶)[پرش زمانی بعد از ظهر] {ویو کوک} حالم گ...

#آخرین_دیدار (پارت ۵){ویو کوک} خوراکی ها رو خوردیم که زنگ خو...

#آخرین_دیدار (پارت ۴)[پرش زمانی زنگ تفریح] {ویو کوک} رفتم بی...

#آخرین_دیدار (پارت ۳){ویو تهیونگ} همه خودشونو یکی یکی معرفی ...

#آخرین_دیدار (پارت ۲){ویو تهیونگ} با اتوبوس اومدم دانشگاه، و...

#آخرین_دیدار(پارت ۱) {ویو تهیونگ} همه چی از اون روز شروع شد....

یکی رو تو زندگیت بخواه که دستت رو بگیره و بگه:«من عمراً بهت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط