#part:65داریا تاج رو در آورد و تو جعبش گذاشت و یه جا مخصوص گ...

#part:64وارد عمارت شدن داریا:یعنی لیام خوابیده؟کوک:فکر نکنم ...

#پارت_45آقای مافیا ♟🎲چشمام درد میکرد به زور به سامیار نگاه ک...

یه پارتمون نشه!

#part:54داریا:گریه نکن پسرم کوک:لیام لیام اینجارو کوک اصلحه ...

#part:50داریا:کوک سرم گیج می‌ره کوک بلند شد داریا رو تو بغلش...

#پارت_40آقای مافیا ♟🎲دختره با دیدن اون همه ادم دورش پراش ریخ...

#part:15کوک دستشو جلو داریا دراز کرد که داریا دستشو گرفت و ب...

#part:12کوک از اتاق خارج شد بعد از چند دقیقه آجوما با یه سین...

#part:7کوک:لباستو بپوش زود برو بیرون(محکم و دو رگه)داریا:چ چ...

#پارت_37آقای مافیا ♟🎲ولی پیداش نکردمپامو از عصبانیت به زمین ...

#متعلق‌به‌او #part:52هیچکودوم نتونستن اون پسر لجباز رو آروم ...

#part:46سئول بتادین رو برداشت رو زخم کوک زد بعد تیر رو آروم ...

#متعلق‌به‌تو:#part:43+پنکیکامون سرد میشه ها هردو از هم جدا ش...

#پارت_26آقای مافیا ♟🎲_....... تو.... تو.. کی.. هستیچطور.. هم...

#پارت_30آقای مافیا ♟🎲سریع لباسام و عوض کردم و خودمو رو تخت پ...

#پارت_22آقای مافیا ♟🎲صدای خانم سالاری شنیدمکه داشت به مدیر آ...

#پارت_18آقای مافیا ♟🎲و فقط ماچش کنمچون هر سوالی که اومدهدبود...

#پارت_17آقای مافیا ♟🎲و داخل رفتموقتی امتحان تموم شد بهم گفتن...

#پارت_16آقای مافیا♟🎲_ امم باشه معامله خوبیه+میدونمبه سمت اتا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط