.خواسته هایش را نوشت،.روی کاغذی پاره و مچاله.گفت کل دنیام را...

.هوای سرده زمستون خدادر میشه به گرمی دستانِتمردِ جاری شده از...

.انگار که آغاز شد روزگارمانگار که پرواز کردمرغ آمینانگار که ...

.آلوده تر از دستان غسالله میشوم زیر این روزگارفریاد کشان از ...

.گریه می کنمبه درخت پشت دیوارگریه می کنمبه این صورت بیمارگری...

.کنار برکه ی جاری از اشککنار سکوت جاری از غماز توهم نداشتنت ...

.هر که را خواستمش مندمش گرم خدایم رد کردبه فکر خلق ، خیر است...

.هربار که من مردمنزدیک تر می شدیهربار زنده می شدمتو باز می م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط